کد مطلب:53802 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:224

قاتلان عثمان در زوایای تاریخ











قتل عثمان و آثار آن از نظر تاریخ اهمیت فراوان دارد، زیرا كشتن خلیفه ی سوم فتنه ای بود كه فتنه های دیگر را در پی داشت، به همین جهت این حادثه را فتنه ی بزرگ تاریخ نامیدند. موضوع قتل عثمان و مجازات قاتلان او آنچنان قابل توجه بود كه امیرالمومنین علی علیه السلام در پنج نوبت این حادثه را مورد بررسی قرار داد و خود را از شركت در آن تبرئه كرد. به نظر نمی رسد كسی نوشته باشد كه افرادی به عنوان قاتلین عثمان قصاص شده باشند.

مساله قتل عثمان از جهت این كه دستاویز سیاسی علیه علی «ع» شده بود و مخالفین او می خواستند امیرالمومنین علی «ع» را بدنام كنند و در جبهه ی نیروی یاران علی شكافی ایجاد نمایند و خلافت علی را واژگون سازند، اهمیت ویژه ای در تاریخ دارد.

از نظر تحلیل قضایایی كه موجب قتل خلیفه سوم شد و عثمان نتوانست آتشی كه خود شعله ور ساخته بود خاموش كند مساله از نظر تاریخ روشن است و آن استبداد رای عثمان بود كه موجب شد جمعیتی علیه او خروشان شوند و دست به انقلاب زنند. تاریكی در میان این روشنایی تاریخ آن بود كه عثمان مرد سیاست و خلافت نبود بلكه برده دار و سرمایه دار بود.

اما موضوع از آن جهت كه حكومت علی را تحت تاثیر قرار داد، ویژگی خاصی دارد.

باید دید كه آیا پدیده ی قتل عثمان یك پدیده از پیش ساخته و جزء برنامه كار انقلابیون

[صفحه 198]

بود یا وقتی كه گروههای مصر، كوفه، بصره در حومه ی شهر مدینه اردو زدند و مستقر شدند و نمایندگان خود را انتخاب كردند، قتل عثمان مطرح و تصویب گردید.

مسلم آن است كه انقلابیون معتقد بودند كه عثمان باید در سازمان خلافت خود دست به اصلاحات بزند و یا استعفا كند در غیر این صورت باید كشته شود.

چه كسی راه حل شوم آخری را به انقلابیون القاء كرد و آنها را آماده برای انجام آن نمود، معلوم نیست. آیا گروه بخصوصی معتقد به كشتن عثمان بودند، یا هیات نمایندگی گروههای مصر و كوفه و بصره تصور كردند كه تنها راه حل مشكلات، از میان برداشتن عثمان می باشد و تصمیم به اجرای آن گرفتند. محمد بن مسلمه در نخستین نشست با رهبران مصری به آنها گفت كه می بینم با كشته شدن عثمان اختلاف بزرگی به وجود آید و من شما را از عواقب این كار برحذر می دارم.

نكات تاریك تاریخ در خصوص قاتلان عثمان بسیار زیاد است، برخی می گویند كه عثمان بر اثر مقاومت در حفظ معاویه، كشته شد. از این كه معاویه غولی شده بود و عده ای می خواستند كه با دست عثمان، وی از حكومت شام بركنار شود تردیدی نیست.

یك نكته كه موثر در قتل عثمان بوده این است كه سران بنی امیه بعد از فتح مكه از احترام قابل ملاحظه برخوردار شدند - در زمان عمر و همچنین در دوره عثمان در مصادر امور بودند - اما بنی هاشم، بستگان ابوبكر حتی در دوره عثمان بستگان عمر هم مشاغلی نداشتند ولی معاویه والی شام بود، به هر حال، باید قبول كرد كه عثمان به خاطر حفظ موقعیت افرادی چون معاویه، مروان، ابن عامر و دیگر افرادی مانند آنان، كشته شد. همچنین دلباختگی طلحه و زبیر به خلافت زمینه را فراهم كرد و دشمنی سرسختانه طرفداران عثمان با علی كه خشم طرفداران علی را برانگیخته بود واقعه را به وجود آورد. به هر حال فردای روز قتل عثمان، آنان كه با او پیوند قبیله ای داشتند، در راه هدفهای مادی خود هماهنگ شدند و خون عثمان را وسیله ی پیشرفت مقاصد خویش قرار دادند و با كسانی كه برای تكیه زدن بر مسند خلافت سالها در اندیشه بودند همراه شدند و به آشوب و بلوا و تحریك و تحریص مردم به خونخواهی عثمان دست زدند. در زوایای تاریخ دلایلی وجود دارد كه نشان می دهد كسانی كه در قتل عثمان دست داشته اند از خشم مردم بركنار ماندند.

مردم بر در خانه عثمان جمع شده بودند و صداها و فریادها از هر طرف بلند بود. در

[صفحه 199]

این وقت طلحه خود را به رهبران گروه مصریان نزدیك كرد و با ابن عدیس به صحبت پرداخت. طولی نكشید كه فرزند عدیس به میان یاران خود آمد و به آنها گفت:

«مردم، هیچ كس را نگذارید بر عثمان وارد شود یا از پیش او خارج گردد....»

دیری نگذشت كه خانه ی عثمان به وسیله ی انقلابیون محاصره شد. ولی در بزرگ خانه طلحه به روی انقلابیون باز گردید تا مردم به آزادی وارد خانه شوند و پذیرایی گردند.

طلحه با داشتن ثروت فراوان دست به ریخت و پاش، و بذل و بخشش زد، و مردم را به دور خود جمع كرد تا جایی كه هر كسی وارد خانه طلحه می شد می دید كه مردم اطراف او را گرفته اند و پیرامونش طوری حلقه زده اند كه جای خالی در منزلش به چشم نمی خورد. تازه واردی طلحه را صدا زد، او خود را از میان جمعیت به او رسانید، تازه وارد چنین گفت:

«طلحه این چه كاری است كه در آن افتادی و چنین «گرفتاری» بر سر عثمان درآوردی»

طلحه با خنده ی زیركانه ای كه به لب داشت به آرامی جواب داد:

«یا ابوالحسن، حال كه كار از كار گذشته و كارد به استخوان رسیده است»[1] .

اوضاع بسرعت دگرگون شد، و حالا دو روز است كه از بیعت مردم با علی می گذرد، طلحه و زبیر دانستند كه سهمی از خلافت ندارند، بدین سبب شروع به مخالفت نمودند و دست به تحریك زدند. آنها در انتظار بودند كه حكومت كوفه و بصره به آنان داده شود و در كارهای خلافت بخصوص عزل و نصبها با آن دو مصلحت اندیشی شود ولی چنین نشد و بیعت را گسستند.

زبیر در میان گروهی از قریش ایستاده با زبان تلخی گفت:

«این است پاداش ما... ما به خاطر او علیه عثمان قیام كردیم تا جایی كه جرم كشتن عثمان علیه ما ثابت شد، در حالی كه او در خانه نشسته و دست خود را دور گرفته بود، همین كه به وسیله ی ما به خواست خود رسید به جای ما دیگران را گرفت...»

به دنبال زبیر، طلحه بدون این كه اقرار به شركت در قتل عثمان كند، گفت: «ما سه نفر از اعضای شورا بودیم، دو نفر با او بیعت كردیم و هر چه داشتیم به وی دادیم اما او هر

[صفحه 200]

چه در اختیار داشت به ما نداد، معلوم شد كه ما در امید خود به خطا رفته ایم. ..»

جاه طلبی طلحه و حسدی كه زبیر نسبت به علی داشت عاشقان قدرت و شوكت و حكومت را در یكدیگر جمع كرد.

طلحه پسرعموی ابوبكر، عایشه، اسماء، دختران ابوبكر، زبیر همسر اسماء و عبدالله فرزند زبیر (دخترزاده ابوبكر) در مخالفت و منازعه با امام علی علیه السلام همدل و همزبان شدند[2] ، و با خون عثمان بازی تازه ای را آغاز كردند.

هنوز دو روز از خلافت علی نگذشته بود كه طلحه در ایجاد اختلاف و فتنه، ماهرانه عمل كرد و زبیر را به دنبال خود كشید تا در همین مدت كوتاه حكومت علی را ساقط كند.

در صبح روز سوم این دو نفر به همراه گروهی از سرشناسان مدینه به سوی علی رفتند و به وی گفتند:

«یا علی... ما خود را ملزم به اقامه حدود كردیم. آن گروه (انقلابیون) در ریختن خون عثمان شركت داشتند و آن را بر خود حلال دانستند...»[3] .

در میان درخواست كنندگان یكی گفت: محمد فرزند خلیفه اول هم مقصر است. من دیدم كه او ریش عثمان را در دست داشت و به اعمالش اعتراض می كرد در حالی كه او روزه دار و مشغول به خواندن قرآن بود.

عثمان بدون این كه به سوی محمد نظر كند، آرام به او گفت:

«برادرزاده، دست از ریشم بردار، پدرت آن را گرامی می داشت، به خدا قسم اگر او تو را در چنین حالی می دید به حال من می گریست و از این رفتار تو درباره ی من سخت ناراحت می شد....»

سخنان عثمان، محمد را دگرگون كرد و بر آن شد كه با تلاش خود از وقوع هر گونه حادثه در خانه ی عثمان جلوگیری كند. اما این پشیمانی و تلاش برای حفظ جان عثمان موثر نیفتاد و او نتوانست كاری از پیش ببرد، مهاجمان محمد را مغلوب كردند و آنچه خواستند عمل نمودند، عثمان هم تسلیم شد و به سوی خدا بازگشت.

دیگری گفت این تهمت است محمد بن ابوبكر در قتل شركت نداشت، ولی عقیده ام این است كه به این كار باید رسیدگی شود و گروهی كه در این كار دست داشته اند كیفر

[صفحه 201]

ببینند. امیرالمومنین به آنها جواب فرمود:

«گروهی كه گرد آمده اند در نهایت قدرت خود باقی هستند و بر ما تسلط دارند و ما بر ایشان مسلط نیستیم. غلامان شما به همراه آنان انقلاب كردند و بادیه نشینان شما به آنان پیوستند، این گروه هم اكنون در بین شما هستند هر آزاری كه بخواهند می توانند به شما برسانند. آیا جایی برای اعمال قدرت در مورد خواسته خود دارید. مردم چند دسته اند، دسته ای رای آنها این است كه بایستی خونخواهی نمود، دسته ای با قاتلان موافق هستند، دسته سوم نه آن و نه این را می پسندند، شكیبا باشید تا مردم آرامش یافته و دلها در جای خود قرار گیرد و اگر قدرت برخواسته خود دارید بگیرید قاتلتان را، و بكشید آنان را... »[4] و این بزرگترین اجازه بود كه امیرالمومنین صادر كرد تا آنها قاتلان عثمان را قصاص كنند.

علی فرمود: «اگر اكثریت قوم من از من پیروی می كردند آنان را به كاری امر می كردم كه دشمنان خوار شوند ولی بدانید چنین نیست.»

طلحه و زبیر گفتند: در صورتی كه امیرالمومنین اجازه بدهد از بصره و كوفه عده ای را بیاوریم تا نیروی كافی در اختیار دستگاه خلافت باشد.

علی در عین حالی كه از مقاصد درونی آنان اطلاع داشت فرمود: «بگذارید در این باره اندیشه كنم»[5] .

امیرالمومنین می دانست كه آن دو در فكر این هستند كه به بهانه ای از مركز خلافت دور شوند و برای رسیدن به مقاصد خود، مرحله ی تازه ای را در پهنه سیاست به وجود آورند، به همین دلیل فرمود باید در این باره اندیشه كرد.

امام درباره ی طلحه می فرماید:

به خدا سوگند كه طلحه به طرف بصره نشتافته است كه خود را برای خونخواهی عثمان آماده كند بلكه او خود را به میان طرفداران خود رسانید چون می ترسید كه خون عثمان را از او مطالبه كنند. آری او خود می دانست كه در میان قاتلان عثمان كسی از او حریص تر نبود.

[صفحه 202]

و لم یكن فی القوم احرص علیه منه[6] .

در جایی دیگر علی «ع» می گوید:

با این كه دستهای خود را به هم نهاده بودم، و آن را عقب بردم، طلحه و زبیر پی در پی می گفتند كه ما برای بیعت آمده ایم و دستم را به سوی خود می كشیدند. ولی امروز پیمان را شكستند و برای خونی كه خودشان ریخته اند، در مقام خونخواهی برآمدند. اگر من در كشتن عثمان با آنها شركت كرده بودم آنان هم در این كار نیز سهمی داشتند پس آنها نمی توانند به عنوان وراث عثمان طلب خون او كنند و اگر آن دو بدون مباشرت من به این كار دست زدند حكم خداوند از روی عدل باید درباره ی آنان اجرا شود باز نمی توانند برای این پیمان شكنی خود دلیلی بیاورند. اینان برای به دست آوردن ریاست، دست به چنین كاری زدند و خونخواهی را وسیله ای برای فتنه و فساد قرار داده اند و خودشان خوب می دانند كه آنچه مطالبه می كنند برخلاف حق می باشد و باطل است.[7] .

در مدینه كسانی هستند مانند محمد بن مسلمه، اسامه بن زید، عبدالله بن عمر كه از من و شما كناره گرفتند. بهتر است به گواهی آنان ملزم شویم و هر كس به اندازه ای كه در این كار دخالت داشته مسوولیت آن را بپذیرد.

طلحه و زبیر چون می دانستند آن دو خود باعث كشتن عثمان گردیده اند این پیشنهاد را نپذیرفتند.[8] .

عایشه از كسانی بود كه در برانداختن خلافت عثمان سهم عمده ای داشت، او یكی از پیراهنهای رسول خدا را در خانه اش آویزان كرده بود و برای تحریك مردم و فشار بیشتر بر عثمان می گفت:

هنوز پیراهن فرستاده ی خدا نپوسیده است كه عثمان سنت او را به دور انداخت.

او برای این كه مردم را به كشتن عثمان تشویق كند همواره بر زبان می آورد كه:

دوست دارم هم اكنون این خلیفه خرفت را در توبره ای بیندازم و سرش را بدوزم و توبره را به دریای نیلگون بیفكنم.

اما همین كه شنید عثمان به قتل رسیده و مردم با علی «ع» بیعت كرده اند در بین راه

[صفحه 203]

مكه- مدینه از مراجعت به مدینه صرفنظر كرد و فریاد برآورد كه مرا برگردانید. او را از بین راه به سوی مكه بازگردانیدند و او نخستین پایگاه مخالفت با علی را در مكه به وجود آورد.

آن روز كه خانه ی عثمان در محاصره انقلابیون بود عثمان وسیله مروان از عایشه ام المومنین خواسته بود كه از مدینه خارج نشود ولی او خواهش مروان را نپذیرفت.

عایشه كه از عثمان سخت دل آزرده بود و مجازاتش را انداختن در دریای نیلگون می دانست در پاسخ گفت:

«می خواهی همانطور كه با ام حبیبه رفتار كردند با من هم چنین كنند آن وقت كسی نباشد كه مرا حفظ نماید، نه نمی مانم، چون نمی دانم كارهایتان به كجا كشیده می شود»[9] .

او از مدینه خارج شد و به دنبال او مردان سرشناس و بزرگ مدینه از شهر خارج شدند.

حالا در مكه مستقر شده و می گوید برای این به مكه برگشتم چون عثمان مظلوم به قتل رسید و برای تقویت اسلام باید خواستار خون عثمان شد.

این عایشه است كه امروز دنبال فتنه ی خون عثمان افتاده است، اما دیروز شاید برای این كه در معرض سوءظن ها قرار نگیرد از مدینه خارج شد. در بین راه از ابن عباس كه به سوی مكه در حركت بود درخواست كرد كه دست از یاری عثمان بردارد و به او چنین می گوید:

«ابن عباس تو را به خدا قسم می دهم با این زبان گویایی كه داری، دست از یاری این شخص بردار. مردم بینا شده اند و راه بر ایشان روشن و مطلب آشكار است، از هر شهر و دیار مردم علیه او اجتماع كرده اند. من طلحه بن عبیدالله را دیدم كه بر بیت المال و خزینه ها قفل زده است اگر به ولایت برسد به روش پسرعمش ابی بكر عمل می كند....»

عایشه كه از خلافت طلحه سخن می گفت و مردم را علیه خلیفه شورانده بود، وقتی دید كه طلحه به خلافت نرسیده است برای خونخواهی عثمان دست به كار شد و تا جایی پیشرفت كرد كه در میدان كارزار بصره حاضر شد و جنگ علیه علی را به راه انداخت و با دیگر قاتلان عثمان یعنی طلحه و زبیر، همدست گردید.

[صفحه 204]


صفحه 198، 199، 200، 201، 202، 203، 204.








  1. امام علی بن ابیطالب، استفاده از ص 262 و 263 و 264 ج 2.
  2. امام علی بن ابیطالب به نقل آزاد ص 419 و 424 -420 ج 2.
  3. امام علی بن ابیطالب ج 2 ص 318 و 427.
  4. از سخنان علی «ع» نهج البلاغه 167.
  5. امام علی بن ابیطالب ص 428 و 430 و 431 ج 2.
  6. نهج البلاغه- از خطبه 173.
  7. نهج البلاغه- از خطبه 137.
  8. نهج البلاغه- از نامه 54.
  9. امام علی بن ابیطالب- ص 2:291.